سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]
طنز و مَلس
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مَلس در پارک . . ما جراهای طنز و ملس

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

 

(( هرکس که از این قصه دلی شاد کند))
((پس به یک "عاقبتش خیر "زما یاد کند ))

 

 

" مَلَس " تقدیم می کند.( همان ملسی که دوست ماست )

 

یکبار

 

در پارک ، عیال ، سفره آراست

با نان لواش و کاسه ای ماست

 


پس رهگذری رسید از راه

بنشست و بگفت و ناله برخاست

 


گفتا که جوان خوب و رعنا

دارم که مثال نخل خرماست

 


استاد به هر بحث سیاسی ست

از جنگ جهانی تا هولوکاست

 


با خواندن رایانه و لیسانس_بیکار_

در بند ولی ، اگر و اماست

 


جیب من و او ندارد ارچند

با اینهمه باز لنگ فرداست

 


یا در دَکُ و نَک که این چه آش ست

یا قیمه نگو ، که جنگ و بلواست

 


پس داد کشید و گفت ای داد  

...بیداد از این قصه که از ماست

 


( کارش شده خورد و خواب و . . .

دائم  سریال و فیلم  دیدن ))


اینجا چو رسید ، لب گزیدم

شرمنده نشست و اندکی کاست

 


گفتم که بیا و پس ( دوتا) کن

اورا که (یکی) خدای یکتاست

 


هر آنچه عیال لقمه گیرد

گوید شکرین نبات و حلواست

 


یا خانه اگر شود پر از  "غُر"

گوید که بهشت خُلد اینجاست

 

. . . . .

از این سخنان چو باز گفتم

کم کم غم او کمی فروکاست

 


رویش بشکفت و مرحبا گفت

(( بنگر که
ملس
چه خوب و داناست))

پس 

 


چون گفت و شنفت آنچه میخواست

یک لقمه زد و دوباره برخاست

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » م . م ( دوشنبه 90/3/23 :: ساعت 5:1 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پرده ی سوم .........
___***__ طرح بزرگ انتقال پایتخت به *قاسم اباد * _______
مَلس در پارک . . ما جراهای طنز و ملس
یارانه ها . . طنز و ملس
افزایش صفرهای پول ملی . . طنز و ملس